دهی از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن با 267 تن سکنه. آب از چشمه و قنات. محصول آن غله و حبوب. شغل مردم آنجا زراعت و گله داری و صنایع دستی آنها جاجیم وقالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان کرچمبو بخش داران شهرستان فریدن با 267 تن سکنه. آب از چشمه و قنات. محصول آن غله و حبوب. شغل مردم آنجا زراعت و گله داری و صنایع دستی آنها جاجیم وقالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
ظرفی را گویند که در آن چیزی از عطریات کرده باشند، (برهان)، ظرفی که در آن چیزهای معطر نهند، (فرهنگ فارسی معین)، ظرفی که در آن عطر و بوی خوش کنند و آنرا بعربی جونه گویند، (آنندراج) (انجمن آرا) (از رشیدی)، جونه، سلۀ خرد عطاران که چرم بر آن کشیده باشند، (منتهی الارب)، جونه، (نصاب الصبیان) (زمخشری)، عتیده، (مهذب الاسماء)، طبله، عطردان
ظرفی را گویند که در آن چیزی از عطریات کرده باشند، (برهان)، ظرفی که در آن چیزهای معطر نهند، (فرهنگ فارسی معین)، ظرفی که در آن عطر و بوی خوش کنند و آنرا بعربی جونه گویند، (آنندراج) (انجمن آرا) (از رشیدی)، جونه، سلۀ خرد عطاران که چرم بر آن کشیده باشند، (منتهی الارب)، جونه، (نصاب الصبیان) (زمخشری)، عتیده، (مهذب الاسماء)، طبله، عطردان
مرکّب از: بی + نان، که نان و قوت نداشته باشد، بی خوراک، فاقد مادۀ تغذیه، که وسیلۀ تغذیه ندارد: چو بی نان و بی آب و بی تن شدند از ایران سوی شهر دشمن شدند، فردوسی، ، بی مزگی کردن، ننری بخرج دادن، کنایه از بی مزگی کردن، (انجمن آرا) : بی نمکی چند کنی باده نوش وز جگرم خواه کباب ای غلام، عطار
مُرَکَّب اَز: بی + نان، که نان و قوت نداشته باشد، بی خوراک، فاقد مادۀ تغذیه، که وسیلۀ تغذیه ندارد: چو بی نان و بی آب و بی تن شدند از ایران سوی شهر دشمن شدند، فردوسی، ، بی مزگی کردن، ننری بخرج دادن، کنایه از بی مزگی کردن، (انجمن آرا) : بی نمکی چند کنی باده نوش وز جگرم خواه کباب ای غلام، عطار
دومین جزیره بزرگ چین که در جلو ساحل جنوبی چین، داخل خلیج تنکن قرار دارد، این جزیره در جنوب شبه جزیره لی جو بین 9 و 19 و 15 و 20 عرض شمالی قرار گرفته، طول آن از شمال به جنوب 90 میل و از مشرق به مغرب 160 میل میباشد، بندر های کو (هوی هو) که در ساحل شمالی این جزیره قرار گرفته و یکی از بنادر بسیار مهم تجارتی چین بشمار میرود، در فاصله 250 میلی مشرق های فونگ در ویتنام و 300 میل مغرب هونگ کونگ قرار گرفته است، جمعیت این جزیره بر طبق آمار سال 1941 بالغ بر 2500000 بوده است، اراضی آن کوهستانی و در قسمت میانه و جنوب ارتفاع بیشتری دارند، در بین کوههای شمالی، دشتها و جلگه های بسیار دیده میشود، ارتفاع کوههای اوجی شان که در مرکز جزیره قرار گرفته اند بالغ بر 2000 متر و سراسر آنها پوشیده از جنگلهای انبوه دست نخورده ای میباشد، آبهای بسیاری از این کوهها سرازیر میگردد که پس از سیراب کردن اراضی به دریا میریزند، در دشتهای این جزیره برنج، نیشکر، تنباکو، کنجد و غیره بعمل می آید، در کوههایش فیل، کرگدن، خر وحشی، انواع میمون ویک نوع بوزینه شبیه به اورانگ اوتانگ، انواع و اقسام مارها و حشرات بسیار دیده میشود، و نیز زنبور عسل فراوان در آنها وجود دارد، بطوری که عسل و موم یکی از صادرات آن بشمار میرود، در سواحل این جزیره مروارید و صدف بسیار صید میکنند و نیز در آب رودهایش، ریزه زر یافت میشود که آن را از میان گل و لای برمی چینند، هوایش معتدل میباشد، اهالی ساحل نشین، چینی هستند و در کوههای آن یک قوم نیمه وحشی بومی زندگی می کنند، (از دایرهالمعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی)
دومین جزیره بزرگ چین که در جلو ساحل جنوبی چین، داخل خلیج تنکن قرار دارد، این جزیره در جنوب شبه جزیره لی جو بین َ9 و ْ19 و َ15 و ْ20 عرض شمالی قرار گرفته، طول آن از شمال به جنوب 90 میل و از مشرق به مغرب 160 میل میباشد، بندر های کو (هوی هو) که در ساحل شمالی این جزیره قرار گرفته و یکی از بنادر بسیار مهم تجارتی چین بشمار میرود، در فاصله 250 میلی مشرق های فونگ در ویتنام و 300 میل مغرب هونگ کونگ قرار گرفته است، جمعیت این جزیره بر طبق آمار سال 1941 بالغ بر 2500000 بوده است، اراضی آن کوهستانی و در قسمت میانه و جنوب ارتفاع بیشتری دارند، در بین کوههای شمالی، دشتها و جلگه های بسیار دیده میشود، ارتفاع کوههای اوجی شان که در مرکز جزیره قرار گرفته اند بالغ بر 2000 متر و سراسر آنها پوشیده از جنگلهای انبوه دست نخورده ای میباشد، آبهای بسیاری از این کوهها سرازیر میگردد که پس از سیراب کردن اراضی به دریا میریزند، در دشتهای این جزیره برنج، نیشکر، تنباکو، کنجد و غیره بعمل می آید، در کوههایش فیل، کرگدن، خر وحشی، انواع میمون ویک نوع بوزینه شبیه به اورانگ اوتانگ، انواع و اقسام مارها و حشرات بسیار دیده میشود، و نیز زنبور عسل فراوان در آنها وجود دارد، بطوری که عسل و موم یکی از صادرات آن بشمار میرود، در سواحل این جزیره مروارید و صدف بسیار صید میکنند و نیز در آب رودهایش، ریزه زر یافت میشود که آن را از میان گل و لای برمی چینند، هوایش معتدل میباشد، اهالی ساحل نشین، چینی هستند و در کوههای آن یک قوم نیمه وحشی بومی زندگی می کنند، (از دایرهالمعارف بریتانیکا) (از قاموس الاعلام ترکی)
مرکّب از: بی + ناخن، که ناخن ندارد. (یادداشت مؤلف) ، خون دیدن. سر شستن. عذر دیدن. عذر شدن. حایض گشتن. (یادداشت مؤلف)، قاعده شدن زن. حیض. محیض. (ترجمان القرآن)، محاض. اقراء. (تاج المصادر بیهقی)، در تداول عامه، گرفتار عادت ماهانه شدن (در مورد زنان) و گاه برای تحقیر یا مسخره کردن مردان به آنان نیز گفته شود. (از فرهنگ عامیانۀ جمالزاده) : در چادر سپهر شود زهره بی نماز تیغ ترا که دید بوقت برهنگی. نجیب جرفاذقانی. ، نجس شدن. (از یادداشت مؤلف) : روزی حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه فرمودند که راه گذر مرا خلاب مدارید که قدمهای من بی نماز می شود تا بجهت شما دعا کنم. (انیس الطالبین بخاری)
مُرَکَّب اَز: بی + ناخن، که ناخن ندارد. (یادداشت مؤلف) ، خون دیدن. سر شستن. عذر دیدن. عذر شدن. حایض گشتن. (یادداشت مؤلف)، قاعده شدن زن. حیض. محیض. (ترجمان القرآن)، محاض. اقراء. (تاج المصادر بیهقی)، در تداول عامه، گرفتار عادت ماهانه شدن (در مورد زنان) و گاه برای تحقیر یا مسخره کردن مردان به آنان نیز گفته شود. (از فرهنگ عامیانۀ جمالزاده) : در چادر سپهر شود زهره بی نماز تیغ ترا که دید بوقت برهنگی. نجیب جرفاذقانی. ، نجس شدن. (از یادداشت مؤلف) : روزی حضرت خواجۀ ما قدس اﷲ روحه فرمودند که راه گذر مرا خلاب مدارید که قدمهای من بی نماز می شود تا بجهت شما دعا کنم. (انیس الطالبین بخاری)
جماعت. مردم. (آنندراج). جماعت مردمان و مردمان انبوه. (ناظم الاطباء). کسان بسیار: دارم آن سر که سری در قدمت اندازم وین خیالیست که اندر سر بسیاران است. سلمان (از آنندراج). بهر آنکه بسیاران خواسته اند که بنویسند داستانها که بدان خبیر بودیم. (دیاتسارون ص 6). و بسیاران در زایدن شادناک شوند. (ایضاً ص 8). و بسیاران از بنی اسرائیل پیش خدای خود بازگرداند. (ایضاً ص 8)
جماعت. مردم. (آنندراج). جماعت مردمان و مردمان انبوه. (ناظم الاطباء). کسان بسیار: دارم آن سر که سری در قدمت اندازم وین خیالیست که اندر سر بسیاران است. سلمان (از آنندراج). بهر آنکه بسیاران خواسته اند که بنویسند داستانها که بدان خبیر بودیم. (دیاتسارون ص 6). و بسیاران در زایدن شادناک شوند. (ایضاً ص 8). و بسیاران از بنی اسرائیل پیش خدای خود بازگرداند. (ایضاً ص 8)